حسین امیری، استاد اقتصاد دانشگاه خوارزمی: سیاستگذاری بانک مرکزی در حوزه اقتصاد پولی طی یک سال و نیم اخیر به طور مشخص بر اساس نرخ ارز پایهگذاری شده بود که بتواند نرخ ارز را در یک دالان مشخصی حفظ کند و اگر از آن دالان خارج شود، بتواند با دخالتهایی که در بازار انجام میدهد، نرخ ارز را به هدف اصلی خودش برگرداند.
در این بازه زمانی به واسطه شرایطی که در اقتصاد ایران اتفاق افتاد، مثل عملیات طوفانالاقصی، حمله اسرائیل به غزه، حمله موشکی ایران به اسرائیل، سقوط بالگرد رییس جمهور و یا مواردی مثل سیاستگذاری که خود بانک مرکزی در حوزه نرخ بهره انجام داد، نرخ ارز دچار نوساناتی شد که مشاهده کردیم بانک مرکزی در بازار ارز دخالت کرد و نرخ ارز را به دالان و محدوده هدف برگرداند.
طی ماههای اخیر و از اواخر سال گذشته یک کنترل نسبی را در حوزه تورم و نرخ ارز مشاهده میکنیم و در صورت تداوم این اقدامات میتوانیم در ماههای آینده اثرات بیشتر کاهش تورم را مشاهده کنیم. چون مشکل تورم و نرخ ارز مسئلهای نیست که بخواهیم در دوره زمانی کوتاهمدت نتایج مشخص و آنی آن را ببینیم. با توجه به اقداماتی که انجام شده در سال ۱۴۰۳ به احتمال زیاد جهش تورمی و جهش ارزی نخواهیم داشت و ثبات نسبی را شاهد خواهیم بود، کما اینکه طبق آمار سیر نزولی متغیرها را مشاهده میکنیم.
طبق آمار نرخ تورم تولیدکننده به کانال ۲۰ درصد بازگشته که نشان میدهد به تدریج داریم نتایج ثبات در اقتصاد را میبینیم. وقتی یک فضای قابل پیشبینی و ثبات داشته باشید، قطعا میتوانید برای مسائلی مثل تولید بهتر برنامهریزی کنید. وقتی تولیدکننده دیگر انتظار جهش ارزی نداشته باشد، راحتتر میتواند برنامهریزی کند. به نظر من این اتفاق بسیار خوبی است. کاهشی شدن نرخ تورم چه در بخش تولیدکننده و چه در بخش مصرفکننده، به مجموعه تصمیمات افراد شکل میدهد و بنابراین انتظارات نیز شکل نخواهد گرفت که خود آن انتظارات بخواهد تورم را تحت تأثیر قرار دهد و آن را افزایشی کند.
بانک مرکزی باید روی موضوع رشد اقتصادی و تورم توجه ویژهای داشته باشد. قاعدتا اگر بخواهد روی این دو موضوع کار کند، باید روی آن ابزارهایی که در دستش دارد تمرکز بیشتری داشته باشد و ابزارهایی مثل نرخ ارز و نقدینگی به عنوان ابزارهای سیاستگذاری میتواند به بانک مرکزی کمک کند.
در بحث نقدینگی، دو مسئله پایه پولی و اجزای ضریب فزاینده نقدینگی میتوانند تأثیرگذار باشند. پایه پولی یا پول پُرقدرت که اصلا تکلیفش مشخص است، یعنی هر زمانی که بانک مرکزی به سمت این رفته که بخواهد پایه پولی را افزایش دهد یا اصطلاحا پول پُرقدرت منتشر و چاپ کند، میتوان نتایج این سیاستگذاری را بلافاصله در افزایش تورم دید. پس بنابراین افزایش پایه پولی سیاستی است که عملاً این سیاستگذاری بانک مرکزی را مخدوش میکند.
در مسئله نرخ ارز نیز باید به دنبال این برویم که بتوانیم منابع ارزی خودمان را تقویت کنیم و روی این موضوع که درآمدهای حاصل از فروش نفت وارد کشور و اقتصاد شود، باید کار کنیم. اخباری به گوش میرسد که ارتباطات ویژهای به لحاظ اقتصادی بین ایران و روسیه ایجاد شده است. اینها میتواند بسیار به سیاستگذاری بانک مرکزی کمک کند و تأثیرگذار باشد.
در مجموع اینکه بخواهیم بگوییم به لحاظ اقتصادی در آینده قرار است چه اتفاقی میافتد را بیشتر مرتبط میکنم به اینکه سیاستگذار قرار است به چه شکلی رفتار کند. اگر افرادی به عنوان سیاستگذار مشغول به کار شوند که بتوانند تحلیلهای مربوط به سیاستگذاری و اثرات آن را خوب انجام دهند، فکر میکنم این ظرفیت در اقتصاد ایران وجود دارد که بتوانیم حتی هم به تورمهای پایین و زیر ۳۰ درصد برسیم و هم اینکه رشد مثبت اقتصادی را مشاهده کنیم.
مسئله تورم و رشد اقتصادی دو مسئلهای است که اگر بخواهید روی تورم متمرکز شوید، قاعدتا رشد اقتصادی را باید در چنین فضایی کمرنگ کنید، ولی واقعا ظرفیتهایی وجود دارد به ویژه از سمت عرضه اقتصاد و تولید که ما بتوانیم با مسائلی مثل افزایش بهرهوری در اقتصاد و استفاده از تکنولوژیهای جدید در روند تولید، هم مسئله تورم را کنترل کنیم و هم مسئله رشد اقتصادی و تولید را افزایش دهیم. من نسبت به شرایط خوشبینم و احساس میکنم به احتمال زیاد ما میتوانیم به آن رشد اقتصادی که به طور مشخص در برنامه هفتم توسعه مطرح شده، دسترسی پیدا کنیم، ولی این نیازمند این است که بتوانیم ابزارهای درست را هم برای این منظور به کار بگیریم.
یکی از مهمترین متغیرهایی که در رسیدن به ثبات تأثیرگذار است، نقدینگی است. متأسفانه بحث تأمین مالی را فقط از طریق رشد نقدینگی دیدهایم، در صورتی که واقعا ظرفیتهایی در کشور وجود دارد که با بهرهگیری از این ظرفیتها و مشارکت مردم میتوان به مسئله تأمین مالی کمک کرد؛ بدون اینکه حتی بخواهید دست به نقدینگی بزنید یا نقدینگی را افزایش دهید. نمونه آن بازار سرمایه است. بازار سرمایه محلی است که شما میتوانید به راحتی مردم را در تولید مشارکت دهید، ولی عملاً با سیاستگذاریهای اشتباه به نقطهای رسیدهایم که مردم پول خودشان را نه تنها از بازار سرمایه بیرون آوردهاند، بلکه به سمت بازارهای سفتهبازی بردهاند، همین مسئله باعث میشود تأمین مالی در اقتصاد اتفاق نیفتد و بخش تولید با مشکل مواجه شود. به نظر من استفاده از ظرفیتهای بخش مالی اقتصاد به ویژه بازار سرمایه میتواند بسیار کمککننده باشد.
خواهشم از مجموعه سیاستگذاران بانک مرکزی این است که صرفا بخش بانکی و بانک مرکزی دیده نشود و کل اقتصاد را به عنوان یک مجموعه در نظر بگیرند که در واقع مجموعه بیمه و بازار سرمایه هم در همین چارچوب قرار میگیرد. پیشنهادم این است که اگر قرار است سیاستی اجرا شود، این سیاست در هماهنگی با سایر بازارها اجرا و عملیاتی شود.
نظر شما